به یاد امام خمینی رحمة الله علیه
بـا آن کـه آبــدیــدۀ دریــای طـاقــتــیــم آتـش گـرفـتـه ایـم که غـرق خـجـالـتـیـم امروز اگـر به سـایـۀ راحت نشستـه ایم مـدیــون اسـتـقـامـت آن سـرو قـامـتـیـم دیری ست چشم ها همه مبهوت آن لب است عمری ست سر سپـردۀ آن خال وحدتیم این دست ها ادامـۀ دست وفـای تـوست امروز اگر بـزرگ تر از بی نـهـایـتـیـم ما بی تو چیستیم؟ چه می دانم ای عزیز! مـا هـیـچ نـیـسـتـیـم، سـراپـا حـقـارتـیـم باشد که دست دوست تـسـلایـمـان دهـد ما را که تا همیشه قدح نوش حـسرتـیم تنهـا تـو بـد نـدیـده ای از واعظان شهر مـا نـیـز در شـمـار شهـیـدان تـهـمـتـیـم رونق فـزای مـیـکـدۀ عـشق بعد از این تا صبـح وصـل تـشـنـۀ جـام ولایـتــیـم |